این روزها شکاف میان آنچه دولتمردان میگویند و آنچه مردم در بازار تجربه میکنند، هر روز عمیقتر میشود. تازهترین نمونه آن، سخنان اخیر محمدرضا عارف، معاون اول رئیسجمهور، درباره «کنترل بازار» و «بیتأثیربودن برخی متغیرها بر قیمتها» است؛ سخنانی که بیش از آنکه بازار را آرام کند، فاصله میان روایت رسمی و واقعیتهای اقتصادی را برجستهتر کرده است.
یک روز وعده کاهش قیمت برنج داده میشود و روز دیگر بااطمینان اعلام میکنند افزایش نرخ سوخت هیچ اثری بر قیمت کالاهای اساسی ندارد؛ در حالی که بازار، مسیر دیگری را انتخاب کرده است.
بازار، برخلاف تصور برخی مسئولان، با سخنرانی و تکذیب آرام نمیشود. رشد قیمت دلار و طلا، نشانهای روشن از نگرانی نسبتبه آینده اقتصاد کشور است؛ نشانهای که دقیقاً همزمان با تأکید مقامات بر «مدیریت و تنظیم بازار» بروز میکند. مردم واقعیت تورم را نه در آمارهای رسمی، بلکه در سبد خرید روزانه و هزینههای زندگی لمس میکنند و همین تجربه عینی، سرمایه اعتماد عمومی به وعدهها را بهسرعت فرسوده است.
در حالی که آقای عارف از امکان کنترل بازار سخن میگوید، اما اقتصاد منطق خودش را دارد. افزایش قیمت سوخت، حتی اگر با بستههای حمایتی همراه شود، بهطور طبیعی هزینه حملونقل، تولید و توزیع را بالا میبرد؛ زنجیرهای بدیهی که درنهایت به مصرفکننده ختم میشود. نادیدهگرفتن این واقعیتهای ساده اقتصادی، نه نشانه اقتدار در سیاستگذاری است و نه به تنظیم بازار کمک میکند.
در حوزه سیاست خارجی نیز اگرچه در اظهارات رسمی، از بیاثربودن مکانیسم ماشه سخن گفته میشود، اما بازار به «ریسک» واکنش نشان میدهد، نه به «اطمینان کلامی». حرکت سرمایهها به سمت داراییهای امن مانند طلا و ارز، تورم انتظاری را تشدید کرده است؛ تورمی که بیواسطه سفره خانوارها را کوچکتر میکند و فشار معیشتی را افزایش میدهد.
در این میان، مجلس هم نتوانست نقش تعیینکنندهای در مهار بحران ایفا کند. استیضاح وزیر اقتصاد در ماههای قبل، باوجود هشدارها و انتقادهای برخی نمایندگان، بیش از آنکه راهحلی اقتصادی باشد، رنگوبوی سیاسی به خود گرفت. نتیجه روشن است؛ بازار واکنشی نشان نداد، تورم مسیر خود را رفت و اقتصاد، معطل کشمکشها باقی ماند.
مسئله امروز کشور، کمبود وعده یا بیان رسانهای نیست؛ مسئله اصلی بحران اعتماد است. تنظیم بازار، آنگونهکه در سخنان اخیر آقای عارف ترسیم میشود، بدون تصمیمهای شفاف، سیاستهای هماهنگ و پذیرش واقعیتهای اقتصادی محقق نخواهد شد. تا زمانی که بازار بیدار است و سیاستگذاری در خواب وعدهها باقی مانده، «تنظیم بازار» فقط یک عنوان خواهد بود؛ نه سیاستی کارآمد و نه پاسخی به معیشت مردم.